خاطرات عید 94

سلام پسر نازنینم

امروز که دارم خاطراتتو مینویسم تقریبا 22 روز از سال تحویل گذشته من واقعا شرمنده تو هستم چون دیر به دیر خاطراتتو مینویسم من و بابایی و شما امسال سر سفره هفت سین تنها بودیم آخه بابا محمود و مامان فضه و خاله ها رفته بودند مشهد هر سال میریم خونه بابا محمود امسال تنها بودیم البته با شیرین کاریهای تو این تنهایی کمتر حس کردیم امسال اولین سالی بود که واقعا تو چیدن سفره هفت سین کمکم کردی و میدونستی که داری چکار میکنی و جرا سفره هفت سین پهن میکنن ، چرا عیدی میگیری، آخه واسه خودت مرد شدی راستی قبل از عید خانم اکاف پور جشن هفت سین گرفت عکسایی گرفتم ولی متاسفانه خودت ازت تبلت حذفشون کردی فعلا نمیتونم عکس بذارم تا ریکاوریشون کنم راستی روزهای آخر سال 93 کارای اداری زیادی داشتم اینم یکی از علتای دیر نوشتن خاطراتته

در ایام عید به شهر قم ، اردستان ، یزد ، سیرجان رفتیم

من و شما در کالسکه تزئینیه هتل نیرو دریایی در شهر سیرجان

امیر حسین و دوستانش در پادگان کوهک

امیر حسین در باغ دولت آباد

بابایی و امیرحسین در کنار سفره هفت سین زرتشتیان

سفر به شهرهایی که گفتم خیلی خوش گذشت